قومی چه عارفانه به مقصود می رسد//با بهترین تجارت پر سود می رسد
تا یک نماز نیمه شبی خوانده با حسین//فردای آن به دولت محمود می رسد
مهمان تشنه ای شده مجروح وسنگها//از دست کینه بر سر بی خود می رسد
خون سرش به دامن خونین نکرده پاک//تیری که قلب حق هدفش بود می رسد
گشته فرات آیینه لعنت ستم//تا روز حشر هرکه به این رود می رسد
از آه آتشین ستمدیدگان شب//یا بی کرانه های جهان دود می رسد
درخیمه دود وآتش وصحرا شقایق است//این فتنه از قبیله نمرود می رسد
غمگین ترین ترانه عالم برای اوست//سنگین ترین مصیبت موجود می رسد
سیرتمام اهل ستم در مسیر خود//در کربلا به نقطه مسدود می رسد
نازم به کشته ای که ز فیض وجود او//براهل آسمان وزمین جود می رسد
فردای واقعه همه لعن یزید بود//بار درخت عشق عجب زود می رسد
هابیل را صداقت وپاکی گناه نیست//قابیل اگر مردد ومردود می رسد
پایان حادثه ویکی اسب بی سوار//یالش نموده سرخ وغم آلود می رسد
با این همه شکسته دلی مژده می دهم//باور کنید جمعه موعود می رسد
سروده
علی حسین بوالحسنی